شعری از دفتر سرخ
کوه پرسید ز رود
زیر این سقف کبود
راز ماندن در چیست ؟
گفت:
در رفتن من
کوه پرسید: و من ؟
گفت:
در ماندن تو
بلبلی گفت: و من ؟
خندهای کرد و بگفت: در غزلخوانی تو
آه از آن آبادی
که در آن کوه رود
رود، مرداب شود
و در آن بلبل سرگشته سرش را به گریبان ببرد
و نخواند دیگر ...
من و تو ...
بلبل و کوه و رودیم
راز ماندن جز،
در رفتن من، ماندن تو، رفتن یاران سفر کردهمان نیست!
بدان ...
«ابوالفضل سپهر»، «کتاب دفتر سرخ»