FIRST SKY

میجویمش، با من باش ...

میجویمش، با من باش ...

FIRST SKY

وقت آن امد که من سوگندها را بشکنم
بندها را بر درانم پندها را بشکنم
چرخ بد پیوند را من برگشایم بند بند
همچو شمشیر اجل پیوندها را بشکنم
پنبه ای از لاابالی در دو گوش دل نهم
پند نپذیرم ز صبر و بندها را بشکنم
مهر برگیرم ز قفل و در شکر خانه روم
تا ز شاخی زان شکر این قندها را بشکنم

تا به کی از چند و چون ؟ آخر ز عشقم شرم باد !
کی ز چونی برتر آیم چندها را بشکنم ؟

آخرین مطالب
نویسندگان

۴ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

۰۹:۲۳۲۵
مرداد

بسم الله الرحمن الرحیم

گاهی هیچ چیز، آن طور که باید باشد نیست !
حتی تو !
در این گاه و بی گاه ها، خودت از همه مجرم تری ...
باید که خودت را بازداشت کنی
محکمه تشکیل دهی
قاضی معین کنی
و خودت را به صلابه بکشی ...
تا محکوم شوی به انفرادی در ابدیت ...
آن گاه
شاید
ذره ای از جرمت بخشیده شود.
و تو
امیدوار شوی
به عطوفت قاضی ...

A3man

***************

انکار عشق؛
اقرار فضاحت آن دلیست
که چشم بر روشنی می بندد
و رو به روی بهار حصار می کارد
****
باید که دست به قبضه ی شمشیر برد
و حنجره ی بدی را فشرد ...

<<سلمان هراتی>>



 

۰۱:۳۱۱۹
مرداد

<<هو الحق>>

 

زل می زنم به صحفه ی سپید رو به رویم

در ذهنم

نام تو تکرار می شود...

سمفونی عجیبی به راه انداخته اند

ترک های قلبم

با قدم های رفتنت ..

 

                                               A3man

                                           1394/05/17
 

۱۱:۳۴۱۷
مرداد

بسم الله الرحمن الرحیم

 

چشم را رو به تو می‌بندم
سخت است چشم از عشق پوشیدن
گاهی نگاهی با دو صد لرزه
گاهی شکستن و بدی دیدن
من دل سپردم؛ ژاله باریدم
تو دل بریدی سخت خندیدی
من می شکستم، می شکستم باز
جز عشق در چشمم نمی دیدی
*****
حالا تنی اینجا به جا مانده
تنهاست و خالیست از روحش
دارد گذر از عشق می خواند
این ماجرا را سخت مجبور است ...
*****
چشم را رو به تو می‌بندم
سخت است چشم از عشق پوشیدن ...

 

A3man
16/05/1394


 

۱۵:۰۰۰۹
مرداد

در شهر من که راه میروی، نمازت قضا می شود ...