۱۹:۵۵۰۲
مهر
بسم الله
سلام
برا یک عدد اثاث کشی رفتم سراغ وسایلم. پنج تا کارتون کتاب داشتم زیر تختم.
دوتاشون کتابای کنکورمه که میدموکتاب خونه ایشاالله، دوتاشم کتابای دبیرستانمه که نگهشون داشتم، کلی خاطره ان برام، همینجوری که داشتم ورقشون میزدم نفهمیدم چه جوری گریه ام گرفت :(
ولی :| از اونجایی که به من نیومده احساساتی بشم، همچین عطسه ای زدم که گریه و خاطره و احساس و هرچی بود پر پر شد :)
یه دونه، دوتا، سه تا، ده تا، بیس تا ... همینجور عطسه پشت عطسه، یه کتاب میرفت تو کارتون من یه عطسه میکردم :|
دوتا سیتریزین خوردما ولی هنوز هم درگیرم هر چند دیقه دو سه تا عطسه میزنم :|
حساسیت بوق است :/