FIRST SKY

میجویمش، با من باش ...

میجویمش، با من باش ...

FIRST SKY

وقت آن امد که من سوگندها را بشکنم
بندها را بر درانم پندها را بشکنم
چرخ بد پیوند را من برگشایم بند بند
همچو شمشیر اجل پیوندها را بشکنم
پنبه ای از لاابالی در دو گوش دل نهم
پند نپذیرم ز صبر و بندها را بشکنم
مهر برگیرم ز قفل و در شکر خانه روم
تا ز شاخی زان شکر این قندها را بشکنم

تا به کی از چند و چون ؟ آخر ز عشقم شرم باد !
کی ز چونی برتر آیم چندها را بشکنم ؟

آخرین مطالب
نویسندگان

۲۰ مطلب با موضوع «دلنوشته» ثبت شده است

۱۵:۳۴۰۳
بهمن

<<هو الحق>>


این روزها عجیبم،
کمی عجیب تر از همیشه.
مانده ام در بغض بارانی که نمی بارد ..
ملتمس نگاه تو ..


 

                          A3man    


 

۰۰:۲۷۲۴
دی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

برای مهربان بانوی قم:


شکسته ام به پای تو
به نام تو،
صدای تو!
شنیده شد سلام من.
ز سوی تو، سلام تو ..
شکسته شد غرور من.
نشست روی بام تو،،
کبوتر خیال من!
خیسی چشم من و باز،
قدم زدن به نام تو ..
تمام خاطرات من
صحن تو و سرای تو
ضریح تو، به نام تو
نام من و صدای تو ..

 

                               A3man

                            1393/06/22


 

۱۱:۲۶۱۹
دی

غرق در تفکرم
چیست این جان و تنم؟!
کیست این وجهه ی آلوده به خاک ؟
و چه معناست وجود ؟!
کیستم؟!
کیست من ؟!
وز چه رویی هستم ؟!
به کجا خواهم رفت؟
و چگونه؟!
بهر رفتن با خود
توشه برداشته ام ؟!
و به دیدار که خواهم رفتن،
تحفه ای بهر وجودش
نزد خویشم دارم ؟
چه تمنای وجودش کردم ..
و چه بودن خواستم ..
لیک اما حالا
و در این لحظه ی آسودگی خویشتنم
در همین هنگامه
که به من بودن داد
و وجود خویشتن
بهر آسودگیم

در نهادم بنهاد
چیزی آیا هستم که توانم بودن ؟!
مایه ی دلگرمی
و نه حتی ..
لبخند ..
مایه ی خرسندی
بهر آن پاک وجود
هست آیا این من ؟!
نیستم میدانم..
نیستم ..
میدانم ..
من چه ام جز گل و خاک ؟!
******************
بهر دیدار یار
نیستم آماده
هیچم اینجا نیست جز
روح خاک آلوده ..

 

 

                                             A3man
 

۰۱:۱۰۱۴
دی

یا إله الباکین ...

آدما گاهی به خودشون اجازه میدن همدیگه رو بشکنن
گاهی از سر غرور همدیگه رو له میکنن
حتی ممکنه روزی چند بار این کارو تکرار کنن

دل یکی رو بشکنن
نه یک بار
نه دو بار
بارها و بارها ..

اوناییکه میشکنن، له میشن، دلشون میشکنه یا ناراحتیای دیگه پیش میاد براشون
بعضیاشون هستن که دلشون دریاست .. عجیب بخشنده ان ..
این بخشندگیشونو هم از خودشون ندارن .. هدیه ی خداست تا دلای ظریفشون که درد شکستنو تحمل کرده دیگه مجبور نباشه درد کینه و نفرتو هم تحمل کنه ..
این آدما دریان .. بزرگن و بخشنده ..
دریا هم گاهی طوفانی میشه ولی همیشه هرچی ک تو طوفان گرفته پس میده .. حتی بیشتر از اون .. از وجود خودش مایه میزاره تا خرابیایی رو ک موقع طوفان دست خودش نبوده رو جبران کنه ..
ولی ..
حرفم با اوناییه که دل دریایی آدما رو ساده میشکنن .. اوناییکه خوب بلدن چ جوری میشه یه روزه تمام یک انسان رو زیر سوال برد ..
فک میکنین اون آدم ضعیفه ؟
شما قدرتمندین و اون هیچ توانایی در مقابلتون نداره که سکوت میکنه ؟
...
یا صریخ المستصرخین
یا غیاث المستغیثین
یا ملجاء المومنین
یا انیس المستوحشین
یا قهار و یا منان
یا مستعان و یا متعال
...
اینا رو میشناسین؟
به گوشتون خورده تا حالا؟

اینا و صد ها کلمه ی دیگه ..
اینا اسمای خداست ..
و خدا نکنه اونی که نابودشدن کردین به این اسما خداشو بخونه ..
اون آدما خودشون ساکت میشن و هیچی نمیگن ..

ولی

خدایی دارن که خوب بلده انتقام بگیره .. آخه منتقمم هست ...

 

 

 

                                                                                  A3man
 


 

۲۰:۴۹۰۲
مهر

دلم تنگ شده برات
برا نگاه مهربونت برا گرمی دستات برای مهربونیات ..
دلم تنگ شده برا انگشتای خم شده ات .. برا موهای سفیدت ..
دلم تنگ شده برا شونه زدن موهات .. برا بوسیدن سرت .. برا بغل کردنت ..

مگه برا من گریه نمیکردی ؟
مگه همیشه هوامو نداشتی ؟!
پس چرا الان همه میبیننت جز من ؟!
چرا با همه حرف میزنی جز من ؟!

دلم آشوبه .. دلم گرفته .. دلم خسته است ..
نبودنت همیشه تازه است .. هر لحظه که یادم بیاد نیستی چشام پر اشک میشه و گلوم پر بغض ..

چرا .. خدایا چرا .. دلم تنگ شده براش ..
خدایا .. این منو دلم .. دلم هوایی شده ..
خودت به دادش برس ..


 

۱۸:۰۵۲۹
شهریور

حال آدم که دست خودش نیست؛

عکسی می بیند، ترانه ای می شنود، خطی می خواند، اصلا هیچی هم نشده، یکهو دلش ریش می شود .. 

حالا بیا وُ درستش کن ..

آدمِ دلگیر منطق سرش نمی شود  !

برای آن ها که رفته اند، آن ها که نیستند؛

می گرید، دلتنگ می شود، حتی برای آنها که هنوز نیامده اند ..


دل که بلرزد، دیگر هیچ چیز سرِ جای درستش نیست ..


این وقت ها انگار، کنار خیابانی پر تردد ایستاده ای، تا مجال عبور پیدا کنی ..

هم صبوری می خواهد، هم آرامش، که هیچکدام نیست ..


آدم تصادف می کند، با یک اتوبوس خاطره های مست ..





(نویسنده متن، ناشناس)




#تو هر شهر دنیا که بارون میاد، خیابونی گم میشه تو بغض و درد

   تو بارون مگه میشه عاشق نشد، تو بارون مگه میشه گریه نکرد .. ؟!





۱۹:۵۲۲۸
شهریور

دلم گرفته، بی دلیل .. 

دلم یه عالمه گریه می خواد :( 




۱۶:۳۰۲۴
شهریور

برای نوشتن مطالب خاصی این وبلاگو راه انداختم ولی نشد..

برنامه هام انقدر شلوغ شد که نفهمیدم چطوری این همه مدت گذشته و من هیچی ننوشتم ..



شروع میکنم دوباره ایشاالله ..






۱۹:۳۲۱۳
شهریور



حکایت رفاقت من با تو،

حکایت "قهوه" ایست، 

که امروز به یاد تو ، 

تلخِ تلخ نوشیدم! 


که با هر جرعه بسیار اندیشیدم ، 

که این طعم را دوست دارم یا نه! 

و آنقدر گیر کردم بین دوست داشتن و نداشتن، 

که انتظار تمام شدنش را نداشتم! 

و تمام که شد فهمیدم ، 

باز هم قهوه می خواهم! 

حتی تلخِ تلخ ...
A3man ..
۱۹:۲۵۱۱
شهریور




هیچکس ارزش زانو زدن و شکسته شدن ارزش هایت را ندارد ...




"گاهی خودت را زندگی کن"

A3man ..