از همون روزا ..
پنجشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۴۵ ب.ظ
<<هو الحق>>
از اون عصری که خونه مادرجون بودمو حس کردم داری صدام میکنی و دویدم خونه ..
از اون صبحی که به جای اومدن به تشییع جنازه ات رفتم اونجا ..
از همون روزا، هر وقت اونجام حس آرامشمو گم میکنم .. خوشحالم که پیششونم .. عاشقشونم ولی ..
دلم هر لحظه پر میکشه پیش تو .. اگه دو دیقه تو خودم باشم باز همون بیقراری میاد سراغم ..
آخرین لحظه هایی رو که میتونستم پیش تو باشم اونجا گذروندم ..
هم دوست دارم اونجا باشم هم اونجا موندن اذیتم میکنه ..
*****
میشه سال تحویل پیشت باشم .. ؟!
.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.
با همین نیمه، همین معمولیِ ساده بساز
دیر کردی، نیمهی #عاشق ترم را باد برد ...
۹۳/۱۲/۲۸